منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 778
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 19
:: باردید دیروز : 28
:: بازدید هفته : 428
:: بازدید ماه : 1242
:: بازدید سال : 16397
:: بازدید کلی : 655440
نویسنده : نیم دا
شنبه 30 مهر 1390

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم …
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی …
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا ؟!

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم …
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود …
او هر روز بعد از مدرسه کنار خیابان آدامس میفروخت !

معلم گفته بود انشا بنویسید و موضوع این بود : علم بهتر است یا ثروت ؟!

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود …

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت …

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید …
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم …
تو تحصیل در دانشگاهای خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد …
او اما نه انگیزه داشت نه پول،درس را رها کرد دنبال کار می گشت …

روزنامه چاپ شده بود هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم …
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی …
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود !!!

من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی ، کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه :
برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود ، جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد ، هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم : من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی : تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است : مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من , تو , او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم آخر داستان چگونه بود…؟!


:: بازدید از این مطلب : 6317
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : نیم دا
شنبه 30 مهر 1390
  • اگر درد داری
    تحمل کن
    روی هم که تلمبار شد ...
    دیگر نمی فهمی کدام درد از کجاست...!!
    کم کم خودش بی حس میشود ....!

 

  • این روزها
    برایم
    حضور سکوت را ... تیک بزنید !
    تلخ تر از آنم
    که غیبت نخورم....

 

  • از من فاصـــ ــــ ـــــله بگـــــــــــــیر . . .
    هر بار که به من نزدیک می شوی . . .
    باور می کنم هنوز می شود زندگی را دوست داشت !
    از من فــــــــــــاصله بگـــــــــــــیر . . .
    خسته ام از امــــــــیدهای کــــــوتاه ...!

 

  • هیچ میلی به رفتن ندارد
    زمستانی که
    شکفتن گل سرخ را دیده است...

 

  • کـاش مـی فـهـمیـدی
    قـهـر میـکنم
    تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری
    و بـلـنـدتـر بـگـویی:
    بـمان...
    نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
    و آرام بـگویـى
    هـر طور راحـتـى ..


:: بازدید از این مطلب : 6381
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : نیم دا
شنبه 30 مهر 1390

بــا حسرتـــــی کبود در اینــــجا نشــسته ام ، چون بغض های کهنه ی در خود شکسته ام

رفتند صبـــــح زود مرا جـــا گذاشتند ، تنها به جرم این که پرو بال بسته ام

پرواز آرزوی تمام پرنـده هـــا ست ، در تنگنای این قفس ناخجسته ام

دست مرا بگیر و ببر پشت ابر ها ، تنها به آسمان تــو امید بسته ام

چونان غریبه ای کـه به آبادی شما ، بعد از غروب آمده بسیار خسته ام

تنگ غروب شهر برایم جهنم است ، در گیر و دار این«چمدان نبسته ام»


:: بازدید از این مطلب : 6099
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : نیم دا
شنبه 30 مهر 1390

هنوز هم که گاهی در میان افکار پریشانم، بر ساحل زیبای دریای یادت می نشینم، با انگشت روی ماسه ها عهد می کنم که از این پس، به سرزنش های ملتمسانه دلم توجهی نکنم و نقش تو را از تابلوی خیالم محو کنم...

اما چه کنم که هر بار در این هنگام، امواج آرام دریای خوبیهایت سر می رسند و هر آنچه نوشته بودم را چون خود تو ، "پاک" می کنند...


:: بازدید از این مطلب : 4830
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : نیم دا
شنبه 30 مهر 1390
  • کاش حداقل جوانمردی میکردی،
    و "مهربانی ام" را بهانه ی رفتنت نمیکردی!
    تا من مجبور نشوم هر روز "سنگ" را نشان دلم بدهم
    و بگویم اگر مثل این بودی...
    او"نمیرفت" !!!

 

  • حالا که خوب نگاه می کنم ، می بینم ما آدمها به دست هم پیر می شویم نه به پای هم....

 

  • کاش همیشه در کودکی می ماندیم
    تا به جای دلهایمان
    سر زانوهایمان زخمی میشد....

 

  • کـــفش هایتـــــــ را به من قـــرض مــیــدهــی؟؟؟؟
    مــیــخواهــم بـبـیـنـم تـنـها گذاشـتـنـم چـــه طـعـمی دارد . .

 

  • نه صدايش را نازک مي کرد...
    و نه دستانش را "آردی"...
    از کجا بايد به" گرگ" بودنش شک مي کردم؟؟؟


:: بازدید از این مطلب : 6198
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
سودا
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

سایتم چطوره (نمرش بین چنده؟؟؟)

پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای لینکینگ ما دو تا با هم ابتدا منو را با عنوان My love is 7Da و آدرس ni031.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت م قرار میگیرد. !مطمئن باش!