سودا

من ، تـو

تو آغوشتـ .. 

دستای ِ گرمـت و لبای خوشمزّت ..

گذر ِ زمانـ اصلا حسـّ نمیشــه !

دوستـ ندارم و نداری که بری .. دلمـ نمیومد که بزارَم بری !

زمزمـه های آروممون هیچوقت اَز یادَم نمیرنـ ..

اون لحظه که When Your Gone رو خوندی ! :)) :×

هـَر لحظه بیشتر و بیشتر عاشقتــ میشـَم !

+ نازنین ، پارسا آدرسای جدیدتـون ُ بدین :(

+ نت ندارَم که کامل بنویسـم :(

God gave me you

عشـق یعنی بدونـ اون نتونـی زندگی کنـی و فقط زنده گـی کنی ...

عشق یعنـی وقتی که یک لحظـه چشمـ ازش برمیداری دلتنگشـ شی .. 

عشق یعنـی وقتی اسمـشُ میشنوی قلبـت بلرزه ..

عشق یعنی به خاطـر ِ اون از هیچی نترسی و از همچـی بگذری !

این آپـم رو توی Word نوشتـم ، باید سریع می آپیدم ! همچین احساسی ننوشتـم ... ممکنه از این به بعد نیام ولی میخواستم این خاطرات اینجا بمونن .. نتـم دولتی قراره بشه فکر کنم! شایدم شده .. از چیزی خبر ندارم ! 

پ.ن : من میـــــــــام :دی 

نــتمان قطع شده است و الان ، با نت ِ خونه ی دوستـم اومدم .. بعدا همه چی ُ آپ میکنم :×

CoMMent Here