منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 778
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 197
:: باردید دیروز : 11
:: بازدید هفته : 197
:: بازدید ماه : 1431
:: بازدید سال : 16586
:: بازدید کلی : 655629
نویسنده : نیم دا
شنبه 14 ارديبهشت 1392

 

تمام شهر را ویرانه خواهم کرد، و با تو آشنای من، تمام شهر را بیگانه خواهم کرد.
و من یک روز، یک روز نه چندان دور، کتاب ماجرایم با تو را افسانه خواهم کرد. ببین زیبا، ببین شمع بلند دور دست قله ی برفی، خودم را تا که دنیا هست پیش پای تو پروانه خواهم کرد.
ببخش، اما نمی دانم چرا این بار من، خواهی نخواهی در دل تو خانه خواهم کرد.
برای فتح این قله، زمانی ترک شهرو مردم و کاشانه خواهم کرد.
و موهای بلند بید مجنون نگاهت را شبیه یک نسيم اول دی، شانه خواهم کرد.
و من از دست خود، از دست عشق تو، تمام اهل این دنیا و شاید این اهل این ویرانه را دیوانه خواهم کرد.
ببین زیبا، صدایت می کنم حالا همین حالا، قسم خوردم که نامم را کنار نام تو تا انتهای کهکشان راه شیری نیز خواهم برد.
وزآن دور دست نقطه ی نزدیک، تمام سطر سطر عشق هایم را به تو افسانه خواهم کرد.
تو را بین تمام نور چشمی های این خورشد زرد سرکش مغرور، یکی یک دانه خواهم کرد.
بیبن زیبا هزاران بار دیگر باز می گویم، ترا با عشق خود، با دست خود، با قلب سرشار از جنون خود شبی افسانه خواهم کرد.
تو زیبایی فقط دیوانه ام کردی، ببین با عشق چشمت آخر سر من چه خواهم کرد.
تا آخرش هر جا که باشه هر چی که بشه دوستت دارم و بهت وفادارم.


:: بازدید از این مطلب : 4147
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : نیم دا
شنبه 14 ارديبهشت 1392

 

چرا یکدیگر را دوست نداشته باشیم؟ چرا از کنار گندمها و گلها بی هیچ نگاه و سلامی عبور کنیم؟ با این همه باران پیاپی و ابرهای سرشار، چرا تشنه بمانیم؟
چرا برای گنجشک هایی که از سفر آمده اند بوسه ای نفرستیم؟ چرا بر لبه آسمان ننشینیم،
و عبور فرشتگان را از کنار بهشت نبینیم؟
به ساعت سفیدی که به دیوار تکیه داده نگاه کن! می خواهد با تو حرف بزند عقربه هایش برایت دست تکان می دهند و تو را به سوی فردا دعوت می کنند.
راستی فردا چه نزدیک است! اگر یک بار دیگر فرصت داشته باشم به کوچه های دیروز بروم،
کنار خانه تو می ایستم و نامت را به همه دیوارهای سنگی یاد می دهم.
چرا یکدیگر را دوست نداشته باشیم؟ پروانه ها و پنجره ها به ما می گویند که باید همواره شعر دوست داشتن را بسراییم. من تو را دوست دارم و می دانم هر روز که لیموزاران و بلوطها از خواب بیدار می شوند، سلام مرا که به عطر آفتاب آغشته است به تو می رسانند.
من تو را دوست دارم و صبح و شب تصویر تو را روی برگهایی که در بهار زندگی می کنند میبینم.
من خوب میدانم که آسمان و زمین دوست داشتن و عشق ورزیدن را از تو آموخته اند.
از تو عاشق تر کسی را سراغ ندارم. افسوس که گاهی سنگم و گاهی شبنم. گاه آنقدر از تو دور می شوم که هیچ قاصدکی نمی تواند پیامت را به من برساند و گاه آنقدر به تو نزدیکم که واژه هایی را که در قلبت زندگی می کنند، می بینم.
ای که به یاد تو خوابهایم پر از تمشک و رنگین کمان است، حتی اگر به اندازه یک سر سوزن دوستم داشته باشی ........ «هرگز از تو جدا نخواهم شد»


:: بازدید از این مطلب : 4118
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : نیم دا
شنبه 14 ارديبهشت 1392

 

تو را مانند گلهاي بهاري دوست دارم
عشق جانسوز تو را با بي قراري دوست دارم
نغمه شاد تو را خوشتر ز آواز قناري
اي پرستوي ز بام من فراري دوست دارم
تا تو مي خندي به رويم با دو چشم مست وحشي
زندگي را با همه بي اعتباري دوست دارم
گريه با من الفت ديرينه دارد در غريبي
مرغ بارانم که دائم اشکباري دوست دارم
گر بپرسي دوستم داري هزاران سال ديگر
با زبان شعري گويم آري دوستت دارم


:: بازدید از این مطلب : 3803
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : نیم دا
شنبه 14 ارديبهشت 1392

 

رفتن دليل نبودن نيست
در آسمان تو پرواز مي کنم
عصري غمگين و غروبي غمگين تر در پيش
من بيزار از خود و از کرده خويش
دل نامهربانم را به دوش
مي کشم تا آنسوي مرزهاي انزوا
پنهانش مي کنم.
تو باور نکن
اما
من عاشقم
رفتن دليل نبودن نيست
در غروب آسمان تو شايد
در شب خويش چگونه بي تو گم شوم ؟
تو را تا فردا تا سپيده با خود خواهم برد
با ياد تو و با عشق تو خواهم مرد
تو باور نکن اما من عاشقم ...


:: بازدید از این مطلب : 5135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : نیم دا
شنبه 14 ارديبهشت 1392

شاید باز هم همان ملال همیشگی تو به سراغم آمده اینبار فقط قطعه ای کوچک برایت می نویسم چون بغضم بیش از این امان نمی دهد
من تورا از کوچه های حسرت گرفته ام
از تمام شب های تنهایی
از لحظات تودرتوی دلهره
از عذاب دقایق بی کسی
از تمام سالهای ...............

بگذریم
یک کلام دوستت دارم


:: بازدید از این مطلب : 5821
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
سودا
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

سایتم چطوره (نمرش بین چنده؟؟؟)

پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای لینکینگ ما دو تا با هم ابتدا منو را با عنوان My love is 7Da و آدرس ni031.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت م قرار میگیرد. !مطمئن باش!