منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 778
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 21
:: باردید دیروز : 88
:: بازدید هفته : 402
:: بازدید ماه : 1216
:: بازدید سال : 16371
:: بازدید کلی : 655414
نویسنده : نیم دا
یک شنبه 24 بهمن 1389
کاش به تو می گفتم عاشقانه دوستت دارم

 

نزار بهت عادت کنم جدایی سخته گل من

یه روز تو از اینجا میری میشکنه تنها دل من

نزاربهت عادت کنم جدایی سخته گل من

تو که نمیمونی پیشم داغتو رو دلم نزار

نزار بهت عادت کنم تا که جدایی سخت نشه

نهال عشق و بسوزون تا یه روزی درخت نشه

ما که بهم نمیرسیم حتی توی خواب و خیال

قسمت ما یکی نشد حتی توی فنجون فال

نمی شه این پله ها رو دو تا یکی کرد و رسید

دیوار سنگه بینمون نمی شه دیوار رو ندید

نزار بهت عادت کنم

نزار بهت عادت کنم

نزار بهت عادت کنم

///////////////////////////////////

به آسمون نگاه كن، براي ما مي باره

براي ما كه امشب جدا شديم دوباره

توی خونه اي كه نيستي چه سخته بی تو بودن

زمونه ي لعنتي تو رو گرفته از من

سفر بخير عزيزم خدا پشت و پناهت

بدون يكي نشسته هميشه چشم به راهت

نگو جدايي ما بازي سرنوشته

نگو كه قصمونو خود خدا نوشته

اون همه خاطراتو چطور فراموش كنم ؟

تو رفتي و نديدي اون كه شكسته منم

سفر بخير عزيزم خدا پشت و پناهت

بدون يكي نشسته هميشه چشم به راهت

به من نگو كه گريه تلخه شگون نداره

نگو بزار آسمون به جاي ما بباره

اون كه شكسته منم سرت سلامت عزيز

به ياد عشقمون باش تو فصل زرد پاييز 

روزی دوباره به سراغم خواهی امد . ولی می دانم که شادابی ات را در پس جاده های جوانی گم

 کرده ای . ولی باز هم پذیرایت خواهم بود . اگر چه فانوس قلبم سوسو می زند و تکه های

 شکسته قلبم که تو سالها پیش با بی رحمی آن را شکسته ای با یک اشاره از هم خواهد پاشید

. ولی باز هم پذیرایت خواهم بود . پس از آمدنت ، در زلال چشمانت خیره خواهم شد و به تو خواهم گفت : که سالهای زیادی را به انتظارت نشسته ام .

هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی،

دوباره گریم می گیره انگار تو آغوش منی

روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه،

با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه

بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم،

اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم

قول بده وقتی تنها میشم بازم بیای کنار من،

شبای جمعه که میاد بیای سرِ مزارِ من

دوباره باز یاد چشات زمزمه ی نبودنم،

ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم

خاک سرِ مزارِ من نشونی از نبودنم ،

دستای نامردم شهر جنازه ام ربودنه

به زیر خاکمو هنوز نرفتی از یاد من ،

غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم ،

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم

 


:: بازدید از این مطلب : 5249
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : نیم دا
یک شنبه 24 بهمن 1389
 

حالا اسمت که میاد گریم می گیره

به راستي چقدرسخت است



 خندان نگه داشتن لب ها در زمان گريستن قلب ها



و تظاهر به خوشحالي در اوج غمگيني       



   و چه دشوار و طاقت فرساست گذراندن روزهايي تنهايي و بي ياوري



درحالي که تظاهر مي کني هيچ چيز برايت اهميت ندارد



 اما چه شيرين است درخاموشي وتنهايي به حال خود گريستن



 و باز هم نفرين به تو   اي سرنوشت.

           

 دلم تنگ است                 دلم اندازه حجم قفس تنگ است     سکوت از کوچه لبريز است



 

 صدايم خيس و باراني است                      نمي دانم چرا در قلب من پاييز طولاني است.......

چرا با اینکه می دونم خطا کرده

                    هنوز دل گرم امیدم که برگرده

مرا از یاد نبر    تنهایم مگذار

من شکوفه ای دارم که هنوز میوه نشده

و ارزویی که هنوز بر اورده نشده

خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست


فقط می ‏خواست هم رو فهمیده باشیم


بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست


فقط خواست نیمه ‏مون رو دیده باشیم


تموم لحظه‏ های این تب تلخ


خدا از حسرت ما با خبر بود


خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست

دیدی دعامون بی ‏اثر بود
 
چه سخته مال هم باشیم و بی هم


می ‏بینم می ری و می ‏بینی میرم

وقتی هستی اما دوری از من


نه می شه زنده باشم ، نه بمیرم


نمی گم دلخور از تقدیرم اما


تو می دونی چقدر دلگیره این عشق


فقط چون دیر باید می ‏رسیدیم


داره رو دست ما می ‏میره این عشق


تموم لحظه‏ های این تب تلخ


خدا از حسرت ما با خبر بود


خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست


خودت دیدی دعامون بی ‏اثر بود
 
خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست


فقط می ‏خواست هم رو فهمیده باشیم

نیمه ی ما ، مال ما نیست


فقط خواست نیمه ‏مون رو دیده باشیم...

----------------------------------------------------------

به نام خدایی که غفور است و رحیم                               زندگی بی تو عذابی است وخیم

تقدیم به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای سوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت .

تقدیم به تو ای خیال من                                     ای آسمان قلبم و ای سرچشمه ی الهام من

                                        تقدیم به تو ای محبوب ترین قلبم.

تقدیم به تو که یادت از فکر من ، عشقت در قلب من ، و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگار و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست .

میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم.

                                                       می دانی چرا؟

چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار  است ولی در عین حال دلپذیر هم هست   ، زیرا به خاطر تو دلتنگی به سراغم می آید .

پس بدان که دل تنگی ها هم بخاطر تو دوست دارم و تو از حال من خبر نداری .

بنابراین:

              هر که می خواهد من و تو ما نشویم مرگش باد و خانه اش ویران.

ای عشق من ، ای عزیزترینم:

                چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب شد که دنیای من  شدی .     

 پس:    

        برای من بمان و بدان که هیچ چیز با ارزشتر از عشق نیست و بزرگترین ویژگی عشق بخشایش است.

بنابراین:

           قلبم را که لبریز از عشق است به تو تقدیم می کنم و سوگند می خورم که تا ابد :

 

                                 عاشقانه دوستت بدارم .

 

love

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 7453
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : نیم دا
یک شنبه 24 بهمن 1389

برو ولی بدون که من می مونم توی حسرتت

Click to view full size image

در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه کردم


 

در بي کسيم براي تو که همه کسم بودي گريه کردم


 

در حال خنديدن بودم که به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه کردم


 

در حين دويدن در کوچه هاي زندگي بودم که ناگاه به ياد لحظه هايي که بودي و اکنون نيستي ايستادم و آرام گريه کردم


 

ولي اکنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي که به خاطرت اشک هايم را قرباني کردم

////////////////////////////////////////////////////

 خاطرم نيست که تو از باراني ، يا که از نسل نسيم


هر چه هستي گذرا نيست هوايت ، بويت . . .

فقط آهسته بگو . . با دلم مي ماني . . 

 

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه

لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه

يکي با چشماي نازش دل کوچيکمو لرزوند

يکي با دست ناپاکش گلاي باغچمو سوزوند

تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو

خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم

نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از اين فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني

تو که بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني

تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم

خداحافظ گل پونه . که باروني نمي توني

...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!


خداحافظ همين حالا، همين حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطي که بفهمي تر شده چشمام

خداحافظ کمي غمگين، به ياد اون همه ترديد

به ياد آسموني که منو از چشم تو ميديد

اگه گفتم خداحافظ نه اينکه رفتنت ساده اس

نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اينکه نبندي دل به رؤيا ها

بدوني بي تو و با تو، همينه رسم اين دنيا

خداحافظ خداحافظ

همين حالا

خداحافظ...

///////////////////////////////////////////////

 پسر به دختر گفت اگه يه روزي به قلب احتياج داشته باشي اولين نفري هستم


 

که ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت کنم.دختر لبخندي زد و گفت ممنونم


 

تا اينکه يک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نياز فوري به قلب داشت..از


 

پسر خبري نبود..دختر با خودش ميگفت :ميدوني که من هيچوقت نميذاشتم تو


 

قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا کني..ولي اين بود اون حرفات..حتي


 

براي ديدنم هم نيومدي...شايد من ديگه هيچوقت زنده نباشم.. آرام گريست و


 

 ديگر چيزي نفهميد...


 

چشمانش را باز کرد..دکتر بالاي سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقي افتاده؟دکتر


 

گفت نگران نباشيد پيوند قلبتون با موفقيت انجام شده.شما بايد استراحت


 

کنيد..درضمن اين نامه براي شماست..!


 

دختر نامه رو برداشت.اثري از اسم روي پاکت ديده نميشد. بازش کرد و درون آن


 

چنين نوشته شده بود: 


 


 

 سلام عزيزم.الان که اين نامه رو ميخوني من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت


 

نباش که بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري که قلبمو بهت


 

بدم..پس نيومدم تا بتونم اين کارو انجام بدم..اميدوارم عملت موفقيت آميز باشه.


 

(عاشقتم تا بينهايت)


 

دختر نميتوانست باور کند..اون اين کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..


 

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره هاي اشک روي صورتش جاري شد..و به


 

خودش گفت چرا هيچوقت حرفاشو باور نکردم..

Click to view full size image


:: بازدید از این مطلب : 4606
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : نیم دا
یک شنبه 24 بهمن 1389

Click to view full size image

كنار جاده ي دل تنگي منتظر مسافري بودم. باران تندي مي آمد.از خدا گله داشتم چرا بايد

امروز باران ببارد:

اي باران تو كه مي باري مي داني مسافر عشق خيس مي شود.

تو كه مي باري مي داني اگر باز هم بباري ممكن مسافر از بيم خيسي مرا فراموش كند ونيايد.

تو كه مي باري مي داني ممكن است چتري نداشته باشد و بيمار گردد.

باران مي داني من چقدر به انتظار او نشستم تو باريدي كه بهانه دير آمدن او باشي

تو مي باري كه مرا به خاطر قول گرفتن  از آمدنش پشيمان كني.

باران تو مي باري كه او را از من دور تر سازي(...)

و شايد هم باران تو مي باري براي آنكه او تشنه است.

شايد مي باري تا بگويي ابر ها هم اشب بي تاب من شدند و دلشان براي من مي سوزد.

باران تو هم مي داني او بي وفاست.

تو هم مي داني او ديگر عاشق شقايق نيست.

امروز به باغبان بگوييد شقايقي كه سالها مراقبت كردي و باران بر سرش باريدي تا جان بگيرد.

امروز مي خواهد بميرد.امروز دستي او را از شاخه مي چيند.

با گريه زير باران راه مي رفتم ناگهان از دور ديدم چتري زيبا با دو مسافرش مرا شيفته مي سازد.

تو را ديدم .تو با همراه و دوست تازه ات.

امروز مي گويم .باران چرا باريدي .مي خواستي بهانه اي براي گرفتن دست او با دست

ديگري باشد

باران من دل تنگ كسي بودم كه او چترش را براي ديگري باز كرده است

باران نگاه كن به خدا قسم من چتري ندارم.

لباسم را خيس كردي و او دلم را شكست.باران ببار و ببار

و بگو آسمان اگر تا صبح ببارد شايد سيلي راه بياندازد ولي اگر من فقط قطره اي اشك بريزم

او در عميق ترين گودال چشمه هاي پاك قلب من جان مي دهد.

**************************

با من بمون عشق قشنگم

مطمئن باش و برو
ضربه‌ات كاری بود
دل من سخت شكست
و چه زشت
به من و سادگی‌ام خندیدی
به من و عشقی پاك
كه پر از یاد تو بود
و خیالم می‌گفت تا ابد مال تو بود
تو برو ، برو تا راحتتر
تكه‌های دل خود را آرام سر هم بند زنم
...

اگر در زندگی جرات عاشق شدن را نداری لااقل شعور معشوقه بودن را داشته باش !!!

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 5490
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : نیم دا
یک شنبه 24 بهمن 1389

مي دوني قشنگي راه رفتن زير بارون چيه ... اين که هيچ کس نمي تونه اشکاتو ببينه

نمي دانم چرا اين گونه هست؟ وقتي نگاه عاشق کسي به توست مي بيني اما،دلت بسته به مهر ديگري

 است . بي اعتنا مي گذري وعاشقانه به کسي مي نگري... که دلش پيش تو نيست...

****************

 

کاش میدانستی آن کس که در تو امید به زندگی را پرورش میداد ، خودش محتاج

قطره ای از باران محبت بود . . .

 

عشقی او را می خواند و عشق دگر او را ترک می کند

 

آشنایی را باید فراموش می کرد و غریبه ای را باید دوست صدا میزد

 

آرام و بی صدا می گریست و لبخند را تمرین می کرد

 

اشک کاغذ جوهرینش را خیس می کرد و می گفت باران آسمان آمده

 

دستانش کنار آتش خانه یخ زده بود و می گفت از برف بهاری است

 

باید قصه عشق را فراموش می کرد و قصه بی وفایی را می سرود

 

می خواست در این دنیا فانی برای دیگری بازی کند

 

می خواست مثل آشنای خویش بی وفا نباشد و نگاه گرم دیگری را

 

هرچند که قلبش نمی خواهد برای شادی قلب او  سکوت کند

 

می خواست درد سیاهی را با سفیدی رنگ پاک کند

 

می خواست قلبش را فراموش کند و در دنیا جا بگذارد

 

می خواست آشنایی که غریبه بود را صدا زند

 

با خودش می گفت من نباشم تکرار بی وفایی او با چشم دگر

 

تازه فهمیده بود که هر عشق یک طرف دارد و بس

 

دلش شکسته بود از خودش از قلب خسته اش

 

گفت به تو گویم به دروغ دوستت ندارم

 

و به دگری گویم به دروغ دوستت دارم

 

کاش هرگز به دنیا نمی آمد......... 

 

 Click to view full size image

باور نداشم جدایی را

 

باور نداشتم تنهایی را

 

باور نداشتم بی وفایی را

 

تو مسافر کدوم شب من بودی

 

که صاحب تمام لحظه ها م شدی

 

منو ببخش به خاطر بی تابی ها

 

برای اشک دل شکسته

 

کاش فقط یه بار دیگه دست های گرم تو منو صدا می زد

 

کاش فقط یه بار دیگه نگاه مهربونت مهمون خانمون می شد

 

قرار جدایی شد حرف آخرت

 

حیف برای آخرین ثانیه خداحافظی هم بی وفا شدی

 

کنار کلبه ی ابهام قرار گذاشتی

 

کنار سکوت خاموش عشق

 

اما دیگر نیامدی..........

 

گفتم که خواهم مرد گفتی خاموش و بی صدا بمیر

 

من نمی خواهم دلخوشی دنیا یم ثانیه ای رنگ غم بگیرد.

 

و دل شکست بی صدا و شمع خاموش شد بی رنگ

 

و تو ی جاده گم شدی . عشق مرد و

 

ذرات تنش خاک شد

 

حالا می دونی آرزوی این خاک چیه....؟

 

هر روز داره باد و قسم می ده....

 

می گه ذرات تن منو ببر به جادهی ای که

 

تو از آ ن می گذری

 

بهش نگید که من خاک شدم

 

می ترسم دیگه از اون جاده نگذره.....

 

بذارین این بشه تنها دلخوشیم.......

 

Click to view full size image


:: بازدید از این مطلب : 6228
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
سودا
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

سایتم چطوره (نمرش بین چنده؟؟؟)

پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای لینکینگ ما دو تا با هم ابتدا منو را با عنوان My love is 7Da و آدرس ni031.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت م قرار میگیرد. !مطمئن باش!